درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

روزهای تلخ

سلام دختر نازنینم این روزا خیلی بی تابی میکنی جیغ میکشی،گریه میکنی،رو زمین بند نمیشی،منم حسابی ناراحت و کلافه شدم.دیشب رفتیم پیش دکتر گفت رفلکس معده داری الهی مامان فدات بشه تو به این کوچولویی مریض شدی حتما کلی اذیت میشی،داروهاتو میدم مواظبت هستم تا زود زود خوب شی.مشکل دیگه در آوردن دندونه،فکر کنم همین روزا دندونت نیش بزنه آخه با عصبانیت همه چیز رو گاز میگیری خیلی هم گریه میکنی،مامانت بمیره اشکاتو نبینه نازنین،نمیدونی این روزا چه حالی دارم خدا کنه زودتر این وضعیت تموم شه و من دوباره خنده های قشنگت رو ببینم. راستی یه چند روزیه یه مقدار غذا مثل آب برنج یا آب سوپ بهت میدم چون با شیر مامان سیر نمیشی و شیر خشک هم نمی خوری،ولی اونا رو خوب میخو...
30 آذر 1391

عکسهای آتلیه

سلام عزیزم ٢آذر به آتلیه سها رفتیم که چند روز قبل با کلی اصرار و خواهش وقت گرفته بودم،اولش ناراحت بودم فکر میکردم بد اخلاق باشی و نتونیم عکس خوشگل بگیریم ولی خیلی خوب بودی فقط آخرش یه کوچولو نق نق کردی.عکسات هم قشنگ در اومد. از عمو عکاس و آتلیه سها هم ممنونیم قربونت برم سر این عکس کلی شیطونی کردی ناز گل مامان اینم عکست رو دست بابایی عکس محرم به مناسبت محرم   ...
29 آذر 1391

ختم قرآن

سلام عزیزم دیروز رفته بودیم خونه مامان جون ختم قرآن،اما من و شما تو اتاق نشسته بودیم ودر رو هم بسته بودیم از بس تو جیغ میکشیدی دختر جیغ جیغو.دیگه از دست تو این جور جاها نمیرم. اینم عکست با شیدا جون،دوست شما اخ پام خالش درفته. ...
28 آذر 1391

درسای 2 روزه

سلام عزیزم وقتی به دنیا اومدی خیلی آروم بودی بیشتر وقتا خواب بودی همه می گفتند:مثل مامانش آرومه.یواش یواش گریه هات شروع شد شبا ساعت ١٠ گریه میکردی تا٤ صبح.دکتر میگفت کولیک داری.خدا رو شکر وقتی ٣ماهه شدی کولیکت خوب شد جیگر مامان.راستی صورتت شبیه پسرا بود همه می گفتن این که پسره!البته مامانی الان هم هنوز شبیه پسرایی!! ...
27 آذر 1391

حرکت شنا

سلام گلم چند روزی بود تلاش میکردی بدنت رو از زمین بلند کنی تا اینکه امشب که خونه مامانی بودیم کل بدنت رو بلند کردی و روی دو دست و پنجه پا خودت رو نگه داشتی مثل حرکت شنا،همگی کلی ذوق کردیم و خاله هات هم کلی قربون صدقت رفتن. قربون چشات مامان بلند کردن سینه از زمین جیگرتو نازنین ...
25 آذر 1391

بابا جون گلم

سلام دختر عزیزم یه چند روزی نتونستم برات مطلبی بنویسم چون باباجون گلم که پژمرده شده بود پرپر شد،ما هم مشغول برگزاری مراسم بودیم و هم اینکه حالشو نداشتم.دختر گلم با دل شکسته و چشمان پر از اشک  برایت مینویسم.ندیدنش و نداشتنش خیلی سخته ولی چاره ای نیست جز تحمل و زندگی با خاطراتش.باباجون،خیلی خوب و مهربون،مومن،خوش اخلاق،خوشرو و خنده رو بودهمیشه لبخند پدرانه رو لبهای قشنگش بود.کاش بود تا وقتیکه بزرگ شدی میدیدیش بفهمی که اصلا اغراق نکردم.و حالا با از دست دادنش فهمیدم که او یک فرشته بود. ...
25 آذر 1391

حرکت سمت عقب

سلام عزیزم از خونه مامان جون اومده بودیم گذاشته بودمت رو مبل بعد از چند دقیقه دیدم پاهات آویزونه،جیغ کشیدم و فورا گرفتمت.خدا رو شکر متوجه شدم وروجک.دیگه نمیتونم رو بلندی بذارمت چون به سمت عقب خودتو لیز میدی می افتی.عزیزم مامان عاشقته
21 آذر 1391

گریه و جیغ

سلام دختر گلم الان که این مطلب رو مینویسم شما بغل بابایی هستی وبابایی در حال راه بردن شما،چون کلی جیغ کشیدی و گریه میکردی خیلی بی تابی کردی،فکر کنم عزیزم یواش یواش داری دندون در میاری،چون دلت می خواد همه چی رو گاز بزنی.الهی قربونت برم حتما خیلی درد داری،امیدوارم دندونهای قشنگت زودتر در بیاد تا اینقدر ناراحتی نکنی. ...
19 آذر 1391

خمیازه درسا

اینم خمیازه نازت که وقتی خواب بودی شکارش کردم! فکر کن تو خوابم خمیازه می کشیدی! حالا شایدم جیغ  بی صدا بوده آخه می دونی خاله ، شما خیلی جیغ جیغو هستی جیغای بنننفششش! ...
18 آذر 1391